کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nihip] ‹نهیو› na(e)hib ۱. فریاد بلند برای ترساندن؛ تشر.۲. [قدیمی] ترس؛ بیم؛ هراس.۳. [قدیمی] تشویش؛ اضطراب؛ نگرانی.۴. [قدیمی] گزند؛ آسیب.۵. [قدیمی] قهر؛ تندی؛ خشم.۶. [قدیمی] مهلکه؛ معرکه.۷. (موسیقی) گوشهای در آواز افشاری و دستگاههای ما...
-
جستوجو در متن
-
نهیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nahiv = نهیب
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) čex کلمهای که هنگام نهیب زدن به سگ و دور کردن آن میگویند.
-
شخیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شخش› (زیستشناسی) šaxiš پرندهای کوچک و خوشآواز: ◻︎گرگ را کی رسد صلابت شیر / باز را کی بُوَد نهیب شخیش (رودکی: ۵۰۴).
-
مردم فریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mardomfarib فریبدهندۀ مردم؛ آنکه دیگران را فریب بدهد؛ حیلهگر: ◻︎ بیامد یکی پیر مردمفریب / تو را دل پر از بیم کرد و نهیب (فردوسی: ۵/۸۹ حاشیه).
-
آفگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبگانه، افگانه، آپگانه، فگانه› [قدیمی] 'āfgāne جنین که پیش از موقع سقط شود؛ بچۀ نارسیده.〈 آفگانه کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بچه سقط کردن؛ بچه افکندن: ◻︎ شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲).
-
کوهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kuhe ۱. تل؛ پشته.۲. بلندی و برآمدگی چیزی.۳. برآمدگی جلو و عقب زین اسب.۴. موج آب.۵. نهیب؛ حمله: ◻︎ چو در معرکه برکشم تیغ تیز / به کوهه کنم کوه را سنگ ریز (نظامی۵: ۷۹۴).
-
هی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [عامیانه] hey ۱. کلمۀ تنبیه در مقام آگاه ساختن و خبردار کردن: ◻︎ هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان / بیدار شو که خواب عدم در پی است هی (حافظ: ۸۵۸).۲. در مقام تحسین.۳. در مقام تهدید و تخویف.۴. نهیب.〈 هی زدن: (مصدر لازم) نهیب زدن.〈 ه...