کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهفت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ نهفتن، اسم) na(e,o)hoft ۱. = نهفتن۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه نوا.۳. (صفت) [قدیمی] پنهان؛ مخفی: ◻︎ به خراد برزین جهاندار گفت / که این نیست بر مرد دانا نهفت (فردوسی۱: ۲/۱۷۱۵).۴. (اسم) [قدیمی] خفا؛ خلوت.۵. (اسم) [قدیمی] داخل.۶. (اسم) [قدیمی...
-
جستوجو در متن
-
شخاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹شخودن، شخالیدن، شخانیدن› [قدیمی] šaxāy(')idan ۱. خراشیدن؛ ریش کردن: ◻︎ چو بشنید شاه آن پیام نهفت / ز کینه لب خود شخایید و گفت (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۷۸).۲. خلانیدن.
-
کلته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت)[قدیمی] kalte ۱. ویژگی حیوان پیر و ازکارافتاده.۲. دمبریده: ◻︎ به شاه ددان کلتهروباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸).۳. ویژگی کسی که زبانش میگیرد و حروف را نمیتواند از مخرج ادا کند.
-
سال خورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سالخورده› [قدیمی، مجاز] sālxord ۱. سالدیده؛ سالمند؛ کهنسال؛ بزرگسال؛ کلانسال؛ پیر: ◻︎ برآورد سر سالخورد از نهفت / نگر تا چه پیرانه گفت (سعدی۱: ۱۸۲).۲. آنکه یا آنچه سالهای بسیار بر او گذشته باشد؛ دیرینه؛ کهنه: ◻︎ ز تدبیر پیر کهن برمگرد /...