کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نهال، نهالین› [قدیمی] nehāli بستر؛ تشک: ◻︎ نهالی بیفگند و مسند نهاد / ز دیدار او میزبان گشت شاد (فردوسی: ۶/۴۹۰).
-
جستوجو در متن
-
نهالین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nehālin = نهالی
-
زیرانداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) zir[']andāz زیرافکن؛ تشک؛ نهالی؛ فرش؛ آنچه هنگام خوابیدن زیر خود میاندازند.
-
دوشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dušak] ‹توشک، تشک› [عامیانه] došak نهالی؛ بستر؛ زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی زمین یا تختخواب میاندازند و بالای آن میخوابند؛ برخوابه.
-
زیرافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرافکند› zir[']afkan ۱. (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور.۲. (اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] زیرانداز؛ تشک؛ نهالی؛ فرش.
-
شادگونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šādgune ۱. تکیهگاه؛ پشتی.۲. نهالی؛ تشک.۳. جبه؛ بالاپوش.۴. (اسم، صفت) زن بازیگر و مطربه.
-
نهال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nehāl = نهالی: ◻︎ به روز جوانی بدین مایهسال / چرا خاک را برگزیدی نهال (فردوسی: ۶/۱۲۵ حاشیه).
-
غلیژن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غلیزن، غریژن، غریزن، غریژنگ، غریفج، غریفژ› [قدیمی] qaližan گلولای سیاهی که در ته حوض یا جوی جمع میشود؛ لجن: ◻︎ نهالی به زیرش غلیژن بُدی / ز بر چادرش آب روشن بُدی (اسدی: ۲۷۹).