کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] na(e)hāde ۱. گذاردهشده؛ گذاشته.۲. مقدرکرده؛ مقدر.۳. (اسم) ذخیره؛ پسانداز.۴. (اسم) ودیعه؛ سپرده.۵. گسترده؛ چیده.۶. مدفون.۷. استوار.
-
واژههای مشابه
-
چشم نهاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] če(a)šmnahāde ۱. کسی که به چیزی نظر داشته باشد.۲. آنکه پیوسته به کسی یا چیزی نگاه کند.
-
جستوجو در متن
-
منطبق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] montabeq ۱. برهمنهاده؛ بررویهمنهادهشده.۲. مطابق؛ برابر.
-
گذارده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gozārde نهادهشده؛ گذاشته.
-
مخزون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maxzun ذخیرهشده؛ در خزانه نهادهشده.
-
متوج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavvaj تاج بر سر نهاده؛ تاجدار.
-
مسعر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosa''ar نرخنهاده؛ قیمتگذاریشده.
-
مودع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] movadda' به ودیعتنهادهشده؛ امانتگذاشتهشده.
-
موسوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مَوسوم] mo[w]sum ۱. نامنهادهشده.۲. معروف.
-
مورخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مؤرّخ] movarrax آنچه وقت و تاریخ آن معیّن شده؛ تاریخنهاده.
-
مکلل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mokallal ۱. اکلیلنهاده؛ تاج بر سر گذاشته.۲. زیورداده؛ آراستهشده.
-
بتفوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بتپوز، برپوز، برفوز، پتفوز، بتفور، بنفوز، بتغور› [قدیمی] batfuz = پوز: ◻︎ نهادهاند زن و بچهٴ من از سرما / بهسان سگبچه بتفوز بر در سوارخ (سوزنی: مجمعالفرس: بتفوز).
-
گرازان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gorāzān خرامان: ◻︎ گرازانگرازان نه آ گاه از این / که بیژن نهادهست بر بور زین (فردوسی: ۳/۳۱۱)