کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نهیدن› na(e)hādan ۱. گذاشتن: دست بر دست نهاد.۲. قرار دادن.۳. بستن.۴. عرضه کردن؛ پیش نهادن.۵. [قدیمی] تعبیه کردن؛ نصب کردن؛ کار گذاشتن.۶. [قدیمی] گستردن؛ پهن کردن.۷. [قدیمی] پاشیدن؛ ریختن.۸. [قدیمی] ترتیب دادن؛ برپا کردن.۹. [قدیمی] تسلیم...
-
جستوجو در متن
-
بتاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] betay(')idan گذاشتن؛ نهادن؛ رها کردن.
-
گذاردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] gozārdan چیزی را در جایی قرار دادن؛ نهادن؛ گذاشتن.
-
نامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: nāmītan] nāmidan خواندن کسی یا چیزی به اسم و نام؛ نام نهادن.
-
تسمیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تسمیَة] tasmiye ۱. نام نهادن؛ نامیدن.۲. به نام خواندن.۳. نامگذاری.
-
تطول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatavvol ۱. فضل و فزونی نمودن.۲. منت نهادن بر کسی.
-
تنضید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanzid ۱. بر هم نهادن و روی هم چیدن کالا.۲. مرتب ساختن.
-
فرانهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farāne(a)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. در میان گذاشتن.
-
نه
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ نهادن) ne(a)h ۱. = نهادن۲. نهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): مرهمنه.
-
التقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'elteqām ۱. فروبردن لقمه.۲. باسرعت لقمه در دهان نهادن و فروبردن.
-
اذعان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ez'ān ۱. اقرار کردن؛ گردن نهادن؛ اقرار؛ اعتراف.۲. [قدیمی] فرمانبرداری؛ اطاعت.
-
بازنهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzna(e)hādan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. برجا گذاشتن.۳. قرار دادن چیزی در جایی.
-
مقدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] maqdam ۱. هنگام آمدن؛ وقت قدم نهادن.۲. [قدیمی] از سفر بازآمدن.
-
نهشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نهستن› neheštan ۱. نهادن؛ گذاشتن.۲. نشاندن؛ نصب کردن.۳. (مصدر لازم) رسوب دادن.