کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نموده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مهدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَهدیّ] ma(e)hdi ۱. نام قائممقام منتظر در نزد شیعیان.۲. (صفت) [قدیمی] کسی که خداوند او را بهسوی حق هدایت نموده؛ هدایتشده؛ ارشادشده.
-
سریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سریَّة] sariy[y]e ۱. [مقابلِ غزوه] جنگی که حضرت رسول شخصاً در آن شرکت نداشته و یکی از اصحاب را به سرکردگی سپاهیان تعیین نموده.۲. [جمع: سرایا] [قدیمی] دستهای از لشکر؛ گروهی از سپاهیان.
-
نوافلاطونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب. فارسی] (فلسفه) no[w]'aflātuni مکتب فلسفی یونانی که جنبۀ عرفانی داشته و جهان را پرتوی از ذات خدایی میداند و چون مؤسس آن فلوطین (پلوتن) به فلسفۀ افلاطون توجه نموده به فلسفۀ نوافلاطونی شهرت یافته.
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقدار] qadar ۱. اندازه؛ اندازۀ چیزی.۲. [قدیمی] طاقت؛ قوه؛ توانایی.۳. فرمان الهی؛ سرنوشت و آنچه خداوند برای بندگان خود مقدر نموده.۴. توانگری.۵. (نجوم) هریک از مراتب کواکب در کوچکی و بزرگی.۶. سرسخت: حریف قدر.