کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نموّ] no(e)mov[v] رشد کردن؛ بزرگ شدن؛ گوالیدن؛ افزون شدن.
-
جستوجو در متن
-
گوالیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] govālide بالیده؛ نموکرده.
-
بالان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bālān نموکننده؛ در حال نمو.
-
گوالنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] govālande بالنده؛ نموکننده.
-
رویش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: rōyišn] ruyeš عمل روییدن؛ نمو.
-
نامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [عربی] [قدیمی] nāmi نموکننده؛ رشدکننده؛ روینده.
-
نامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نامیَة، جمع: نوامی] (فلسفه) nāmiye قوهای که موجب رشد و نمو میشود.
-
یازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] yāzeš ۱. قصد؛ آهنگ.۲. بالیدگی؛ نمو.
-
بالودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāludan ۱. بالیدن؛ نمو کردن؛ بزرگ شدن.۲. تناور گشتن.
-
دیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دیمه، دیمی› (کشاورزی) deym ویژگی زراعتی که با آب باران نمو کند و آن را آب ندهند.
-
رویاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹رویانیدن› ruyāndan بذر یا دانۀ کاشتهشده را نمو دادن و به ثمر رسانیدن.
-
نشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nosu' ۱. نوپیدا شدن.۲. نمو کردن؛ پرورش یافتن.
-
والیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] vālidan ۱. بالیدن؛ نمو کردن.۲. (مصدر متعدی) فخر کردن.
-
انما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انماء] [قدیمی] 'enmā ۱. نمو دادن؛ گوالانیدن.۲. افزون کردن.۳. فاش کردن سخن.