کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نمامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سخن چینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] soxančini خبرکشی؛ نمامی؛ دوبههمزنی.
-
وشایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وشایة] [قدیمی] vešāyat ۱. سخنچینی کردن.۲. نمامی؛ سخنچینی.
-
چغلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه] čoqoli ۱. سخنچینی؛ نمامی.۲. شکایت.〈 چغلی کردن: (مصدر لازم) [عامیانه] گزارش دادن خبط و خطای کسی به شخص بالاتر از او یا شکایت کردن از عمل او.
-
سپزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] sepazgi نمامی؛ غمازی؛ سخنچینی: ◻︎ کی سپزگی کشیدمی ز رقیب / گر بدی یار مهربان با من (حنظلۀ بادغیسی: شاعران بیدیوان: ۴).
-
غمز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qamz ۱. اشاره کردن با چشم و ابرو؛ چشمک زدن؛ نازوعشوه.۲. سخنچینی کردن؛ فاش کردن راز کسی؛ نمامی؛ سخنچینی.〈 غمز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سخنچینی کردن؛ راز کسی را فاش کردن.