کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nam, namb] ‹نمج، نمچ› nam ۱. اثر تری؛ رطوبت؛ نا.۲. (صفت) [مجاز] مرطوب.۳. [قدیمی] آب اندک.۴. [قدیمی] باران.۵. [قدیمی، مجاز] اشک.۶. [قدیمی] قطره.
-
واژههای مشابه
-
پف نم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pofnam ۱. آبی که در دهان نگه دارند و بعد به چیزی پف کنند.۲. نمی که کلاهدوز با آبی که در دهان میکند به کلاه میزند.
-
نم دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) namdār دارای نم؛ نمناک؛ مرطوب.
-
نم سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (فیزیک) namsanj میزانالرطوبه؛ رطوبتسنج.
-
جستوجو در متن
-
نمناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نموک› namnāk چیزی یا جایی که نم و رطوبت داشته باشد؛ نمدار؛ دارای نم؛ مرطوب؛ نمگین.
-
ترطیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tartib ۱. تر کردن؛ نمدار کردن.۲. تری؛ نمداری.
-
نمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] namidan ۱. نم کشیدن؛ نمدار شدن.۲. میل کردن و توجه کردن به سوی کسی یا چیزی.
-
آبناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ābnāk آبدار؛ نمدار؛ مرطوب.
-
مبلول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mablul نمدار؛ نمناک.
-
نمگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] namgin نمناک؛ نمدار؛ مرطوب.
-
ترطب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarattob مرطوب شدن؛ نمدار شدن.
-
نزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نژم› [قدیمی] nezm ۱. بخار و مه غلیظ نزدیک به زمین که هوا را تاریک کند؛ میغ.۲. باران نمنم.
-
آغرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آغارده› 'āqarde ۱. نمدیده؛ خیسیده.۲. آشامیده.