کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقشۀ همدیدی سطح زمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقشه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] naqšekeš آنکه نقشه میکشد؛ کسی که نقشۀ جایی یا چیزی را رسم میکند.
-
جستوجو در متن
-
بسیطه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بسیطَة] [قدیمی] basite ۱. سطح زمین.۲. هرچه هموار و گسترده باشد.
-
جلگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (جغرافیا) jolge زمین مسطح، هموار، و پهناور با شیب کم و سطح رسوبی.
-
چین خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) činxordegi ۱. چروک داشتن و ناهموار بودن سطح چیزی.۲. (زمینشناسی) ناهمواریهایی که در اثر فشار و تغییرات طبیعی در سطح زمین بهوجود آمده است.
-
ژئولوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: géologie] (زمینشناسی) že'oloži علمی که دربارۀ ساختمان زمین، چگونگی مواد و ترکیبات آن، و تغییراتی که در سطح یا اعماق کرۀ زمین رخ داده بحث میکند؛ زمینشناسی.
-
افقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به افق) [عربی. فارسی] 'ofoqi ویژگی چیزی که موازی افق و سطح زمین باشد.
-
اندول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'andul گلیمی که چهارگوشۀ آن را بالاتر از سطح زمین به چهار میخ ببندند و بهصورت تخت بر آن بنشینند.
-
فرسایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) farsāyeš ۱. پوسیده شدن؛ فرسودگی.۲. (زمینشناسی) تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آبهای روان و بادها.
-
زغار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zaqār لکهای که در اثر رطوبت، چربی، و مانند آن بر روی زمین یا سطح چیزی پیدا شود.
-
جریب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گریب] jerib واحد اندازهگیری سطح زمین برابر با ۰۰۰/۱۰ مترمربع؛ هکتار.
-
گود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گو› go[w]d ۱. هرظرفی یا جایی که دیوارهایش بلند و ته آن فرورفته باشد.۲. عمیق.۳. (اسم) (ورزش) محل اصلی ورزش در زورخانه که پایینتر از سطح زمین است.〈 گود برداشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] خاک برداشتن از زمین؛ زمین را گود کردن.
-
سراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sarāb تصویری موهوم که در روز و روی سطح افقی به دلیل انعکاس نور بر لایهای از هوای رقیقشدۀ نزدیک به سطح زمین تشکیل میشود: ◻︎ دور است سر آب در این بادیه هشدار / تا غول بیابان نفریبد به سرابت (حافظ: ۴۸).
-
آب نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (جغرافیا) 'ābnegāri علمی که دربارۀ آبهای سطح زمین و وضع و مقدار و چگونگی آنها و جریان آب رودخانهها و دریاچهها و دریاها بحث میکند.
-
پلوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پلون، پلوار› (کشاورزی) [قدیمی] polvan کنارۀ کشتزار که اندکی بلندتر از سطح زمین است و از روی آن آمدورفت میکنند تا زراعت پامال نشود.