کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقشه طرح کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقشه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] naqšekeš آنکه نقشه میکشد؛ کسی که نقشۀ جایی یا چیزی را رسم میکند.
-
جستوجو در متن
-
طرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tarh ۱. (نقاشی) تصویر بدون رنگ.۲. (ادبی) خلاصۀ حوادث یک داستان.۳. (اسم مصدر) مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.۴. (اسم مصدر) پیریزی کردن؛ بنا نهادن.۵. نقشه.۶. مطلب.۷. (سیاسی) قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه میشود.۸. (اسم مصدر) [قد...
-
گرده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gurtak] gerde ۱. هرچیز گرد و مدور، مانند نان گرد: گردۀ نان.۲. طرح نقاشی.۳. نقشه یا تصویر یا نوشتهای که از روی آن نقشه و تصویر یا نوشتۀ دیگری کپی کنند.〈 گرده برداشتن: (مصدر متعدی) طرح کردن یا کپی برداشتن از روی تصویر یا نوشتهای.&l...
-
ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: sāxtan] sāxtan ۱. درست کردن براساس نقشه و طرح قبلی.۲. بنا کردن.۳. چیزی را آماده کردن و پدید آوردن.۴. آراستن و ترتیب دادن.۵. سازگاری کردن؛ سازیدن.۶. از نیست هست کردن؛ آفریدن؛ خلق کردن.۷. تغییر دادن: ◻︎ چگونه ساخت از گل مرغ عیسی / ...