کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقشههای چونساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نقشه کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] naqšekeš آنکه نقشه میکشد؛ کسی که نقشۀ جایی یا چیزی را رسم میکند.
-
جستوجو در متن
-
کلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kolāl =سفالگر: ◻︎ نگر تا در این چون سفالینهتن / به حاصل شد از تو مراد کلال (ناصرخسرو: ۲۵۲)، ◻︎ هر کاسهای که ساخت ندانم چرا شکست / گردندهآسمان که چو چرخ کلال گشت (امیرخسرو: لغتنامه: کلال).
-
کدخدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: katakxvatāy] ‹ کدخدای، کتخدا› kadxodā ۱. بزرگ ده و محله؛ دهدار.۲. [قدیمی] صاحب و بزرگ خانه.۳. [قدیمی] شوهر.۴. [قدیمی] مرد زندار.۵. [قدیمی] رئیس قبیله.۶. [قدیمی] پادشاه: ◻︎ که خود چون شد او بر جهان کدخدای / نخستین به کوه اندرون ساخ...
-
آصف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مٲخوذ از عبری] [قدیمی، مجاز] 'āsa(e)f لقب وزیر دانا و باتدبیر: ◻︎ عنده علم بباید صفت آصف را / آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد؟ (کمالالدین اسماعیل: ۴۸). Δ دراصل نام پسر برخیا و وزیر سلیمان نبی بوده است که گفتهاند بر علوم غ...