کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] naqqād ۱. منتقد آثار ادبی.۲. [قدیمی] جداکنندۀ خوب از بد.۳. [قدیمی] کسی که درم و دینار را وارسی کند و سره و ناسره را از هم جدا کند.
-
جستوجو در متن
-
زرشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zaršenās شناسندۀ زر؛ صراف؛ نقاد.
-
شهرروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šahrravā = شهروا: ◻︎ نقرۀ ما اگرچه شهررواست / پیش نقاد رٲی او شد رد (شرفشفروهای: لغتنامه: شهرروا).
-
سجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] saj' ۱. سخن با قافیه گفتن.۲. (اسم) [قدیمی] بانگ کبوتر.۳. [جمع: اَسجاع] (ادبی) در بدیع، آوردن کلمات همآهنگ.〈 سجع متوازن: (ادبی) در بدیع، آوردن کلماتی در آخر جملهها با وزن یکسان، بدون رعایت حرف رَوی، مثل موّاج و نقّاد.&lang...