کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نقاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نقاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [عربی] [قدیمی] naqqāb نقبزننده؛ کاوشکننده.
-
نقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] neqāb ۱. ماسک.۲. پارچهای که زنان با آن چهرۀ خود را میپوشانند؛ روبند.۳. [مجاز] پوشش.
-
نقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَقب] [قدیمی] neqāb = نقب
-
جستوجو در متن
-
ایازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ایاسی› [قدیمی] 'ayāzi نقاب سیاه که زنان بالای پیشانی یا روی صورت خود بیندازند.
-
برقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بَراقِع] [قدیمی] borqa' روبند؛ نقاب؛ تکۀ پارچه که زنان با آن چهرۀ خود را میپوشانند.
-
بال ماسکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bal masqué] bālmāske مجلس رقص که در آن با لباس مبدّل و نقاب شرکت کنند.
-
روبنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹رویوانه، روبند› rubande پارچهای مستطیلشکل برای پوشاندن صورت؛ نقاب؛ روبند.
-
انتقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enteqāb ۱. روبند بستن؛ نقاب زدن.۲. روبنده بستن زنان.
-
پوشیده چهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pušidečehr روپوشیده؛ روپنهانکرده؛ نقابدار؛ مستور؛ پوشیدهرخ؛ پوشیدهروی.
-
یاشماق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] yāšmāq ۱. نقاب.۲. نقابی که زنان ترک بر چهرۀ خود میاندازند.
-
سالوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] sāluk ۱. ضعیف؛ فقیر؛ درویش.۲. دزد؛ راهزن: ◻︎ چرا میباید ای سالوک نقّاب / در آن ویرانه افتادن چو مهتاب؟ (نظامی۲: ۳۴۵).
-
کارناوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carnaval] kānāvāl مراسم سنتی اروپاییان که در ایام خاصی از سال برگزار میشود و در آن، افرادی که لباسها و نقابهای مخصوص دارند، در حین گذر از طول خیابان، به رقص و پایکوبی و بازی میپردازند.
-
گره بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gerehband ۱. آنکه گره ببندد.۲. تکمه: ◻︎ نقاب گل کشید و زلف سنبل / گرهبند قبای غنچه وا کرد (حافظ: ۲۶۸).
-
ساج گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] sājgun به رنگ ساج؛ سیاه؛ تیره؛ تیرهفام: ◻︎ برآمد ساجگون ابری ز روی ساجگون دریا / بخار مرکز خاکی نقاب قبهٴ خضرا (امیرمعزی: ۲۳).