کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nafy ۱. [مقابلِ اثبات] رد کردن.۲. راندن کسی از شهر خودش؛ تبعید.۳. [قدیمی] نیستی؛ نابودی.
-
جستوجو در متن
-
لم
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) [عربی] [قدیمی] lam حرف نفی؛ نه.
-
تنافی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāfi یکدیگر را نفی کردن؛ با هم تباین داشتن.
-
لن
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) [عربی] lan حرف نفی به معنی هرگز، نه.
-
هیچ گونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hičgune کلمۀ نفی؛ هیچنوع؛ هیچشکل.
-
نافی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nāfi ۱. نفیکننده؛ ردکننده.۲. دورکننده.
-
نی
فرهنگ فارسی عمید
(قید، حرف) [قدیمی] ni(ey) ۱. حرف نفی؛ نه؛ نا.۲. (شبه جمله) نیست؛ نبود.
-
نافیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نافیَة، مؤنثِ نافی] [قدیمی] nāfiye = نافی〈 حروف نافیه: (ادبی) در دستور زبان، حروفی که دلالت بر نفی کند، مانند «نا» و «نه».
-
تبعید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tab'id ۱. بیرون کردن کسی از محل اقامت خود و به جای دیگر فرستادن، بهعنوان نوعی مجازات؛ نفی بلد.۲. دور کردن.
-
اتفاقا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'ettefāqan ۱. ازقضا.۲. بیسابقه؛ ناگهانی.۳. برای تٲکید نفی آورده میشود: اتفاقاً، اینطور نیست.۴. همگی؛ تماماً.
-
بلکه
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، قید) [عربی، فارسی، مرکب از بل + که] balke ۱. علاوه بر این.۲. شاید: بلکه فردا بیاید.۳. امید است که؛ باشد که.۴. برای نفی حکم قبلی گفته میشود؛ برعکس: او نه تنها مجرم نیست، بلکه یک انسان شریف است.
-
بلا
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) [عربی] belā کلمۀ نفی؛ بی؛ بدونِ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بلاتشبیه، بلاشبهه، بلاشک، بلاعوض. Δ استعمال آن تنها بر سر اسم یا مصدر عربی صحیح است.
-
لا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی] [قدیمی] lā ۱. [مقابلِ نَعَم] نه؛ نا؛ نی.۲. (تصوف) نفی ماسویالله. Δ «لا» مٲخوذ از «لا اله الا الله» است.
-
سالبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سالبَة، مقابلِ موجبه، مؤنثِ سالب، جمع: سالِبات و سَوالِب] sālebe ۱. (منطق) جملۀ منفیه.۲. [قدیمی] = سالب〈 سالبهٴ جزئیه: (منطق) جملهای که در آن نفی بعض باشد مثل بعض الحیوان لیس بانسان (بعضی از جانوران انسان نیستند).〈 سالبهٴ کلیه...