کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نفقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَفَقَة، جمع: نَفَقات] nafaqe ۱. (فقه، حقوق) آنچه صرف و خرج معیشت عیال و اولاد کنند؛ هزینۀ زندگی عیال و اولاد.۲. آنچه انفاق کنند.
-
جستوجو در متن
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَفَقَة] [قدیمی] nefāq = نفقه
-
نفقات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَفَقَة] [قدیمی] nafaqāt = نفقه
-
منفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] monfeq انفاقکننده؛ نفقهدهنده؛ خرجکننده؛ دهندۀ مال.
-
تقتیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqtir ۱. نفقه را بر عیال تنگ گرفتن؛ عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن؛ در دادن نفقه بخیلی کردن.۲. برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان، و بخور.
-
انفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enfāq ۱. دادن یا بخشیدن مال به کسی.۲. نفقه دادن به کسی.۳. [قدیمی] خرج کردن مال.۴. [قدیمی] بیچیز شدن.
-
جرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی] [قدیمی] jerā نفقه؛ وظیفه؛ مواجب؛ مستمری: ◻︎ گفت شاهنشه جرایش کم کنید / ور بجنگد نامش از خط برزنید (مولوی: ۵۸۱).
-
خرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] xarj ۱. [مقابلِ دخل] هزینه.۲. (نظامی) [مجاز] مادۀ منفجرهای برای پرتاب گلوله، موشک، و مانند آن.۳. (فقه) نفقه.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] مصرف.