کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفر بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تثنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: تثنیَة] (ادبی) tasniye ۱. اسمی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت میکند؛ مثنی.۲. (اسم مصدر) ساختن کلمه بهصورتی که بر دو نفر یا دو چیز دلالت کند.
-
دوچرخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dočarxe یکی از وسایل نقلیه که دو چرخ دارد و یک نفر بر آن سوار میشود و با فشاری که با پاهای خود به دو رکاب آن میدهد حرکت میکند؛ بیسیکلت.
-
سرمامک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarmāmak نوعی بازی کودکانه که یک نفر را به عنوان مامک انتخاب میکنند و کودکی سر بر زانوی او میگذارد و دیگران پنهان میشوند، سپس کودکی که سر بر زانوی مامک گذاشته برمیخیزد و به جستجوی آنها میرود و کودکان یکایک به طرف مامک میدوند و دس...
-
ولایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وَِلایة، جمع: ولایات] ve(a)lāyat ۱. [مجاز] زادگاه.۲. منطقه.۳. [منسوخ] شهر و توابع آن که یک نفر والی بر آن فرمانروایی میکرد، برابر با شهرستان کنونی.۴. [قدیمی] کشور.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] حکومت کردن؛ فرمانروایی.۶. (تصوف) ولی بودن؛ مقام ولی...
-
قهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qahr ۱. [مقابلِ آشتی] خدشهدار شدن پیوند دوستی دو نفر که موجب ترک گفتگو میشود.۲. (صفت) [عامیانه] دارای رابطۀ خدشهدارشده.۳. غضب؛ خشم؛ کین: قهروغضب.۴. ظلم؛ ستم؛ جور.۵. [قدیمی] چیرگی.۶. [قدیمی] عقوبت؛آزار؛ تنبیه.۷. (تصوف) تسلط خداوند...
-
عرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ عجم] 'arab ۱. قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا.۲. هریک از افراد این قوم: دو نفر عرب آمدند تو.۳. (صفت) از نژاد عرب: زن عرب.〈 عرب بائده: [قدیمی] قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفتهاند؛ عرب منقرضه، مانندِ ...
-
تخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: taxt] taxt ۱. [عامیانه] = تختخواب۲. نشیمنگاهی که از چوب یا فلز به شکل مربع یا مربعمستطیل میسازند و دارای چهارپایه یا بیشتر است.۳. کرسی.۴. جایگاه مخصوص که پادشاهان بر آن مینشینند؛ اورنگ؛ اورند؛ کَت؛ سریر؛ اریکه.۵. جای هموار و مسطح؛ ...