کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفرین کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اپی نفرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: épinéphrine] (زیستشناسی) 'epinefrin = آدرنالین
-
نفرین گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nefringar نفرینکننده.
-
جستوجو در متن
-
عاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عاقّ] 'āq[q] ویژگی کسی که نسبت به پدر یا مادر خود نافرمانی و بدرفتاری میکند و آنان را میرنجاند.〈 عاق والدین: کسی که پدر و مادر به دلیل سرپیچی از آنها او را نفرین کرده باشند.〈 عاق کردن: (مصدر متعدی) فرزند را بهسبب نافرما...
-
آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [پهلوی: āfrin] 'āfarin ۱. در برابر کار خوب کسی به او میگویند، فری؛ زه؛ زهی؛ خه؛ خهی؛ احسنت؛ بارکالله: ◻︎ بر آن «آفرین» کآفرین آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی: ۶/۲۴۱).۲. (ادبی) [مجاز] شعری که در آن دیگری را ستایش کرده باشند؛ ...