کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نغز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] naqz هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد؛ خوب؛ نیکو؛ لطیف؛ بدیع.
-
واژههای همآوا
-
نقض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] naqz ۱. شکستن عهدوپیمان.۲. شکستن.۳. ویران کردن.
-
جستوجو در متن
-
لطیفه گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹لطیفهسرا› [مجاز] latifegu آنکه سخنان نغز و نیکو بگوید.
-
عبارت آرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] ebārat[']ārāy(')i آراستن سخن با الفاظ نغز و شیوا.
-
بذله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی؟] ‹بزله› bazle سخن نغز و فرحآور؛ لطیفه؛ شوخی.
-
بذله گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی؟. فارسی] ‹بذلهگوی› bazlegu آنکه سخن نغز و فرحآور میگوید؛ لطیفهگو.
-
نوادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نادِرَة] navāder = نادره〈 نوادر کلام: کلمات نغز و فصیح.
-
نغزگفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] naqzgoftār آنکه گفتارش نغز و دلنشین باشد؛ خوشسخن؛ فصیح.
-
عبارت پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'ebāratpardāz کسی که مقصود خود را با الفاظ نغز بیان میکند؛ عبارتآرا.
-
سیغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] siq نغز؛ نیکو؛ خوب؛ زیبا: ◻︎ برفکن برقع از آن رخسار سیغ / تا برآید آفتاب از زیر میغ (عنصری: ۳۷۰).
-
سراینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) so(a)rāyande ۱. شاعر.۲. سرودگوی.۳. سرودخوان: ◻︎ من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱: ۱۹).۴. گوینده.
-
آدخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ādax ۱. خوب؛ نیکو؛ نغز.۲. خجسته؛ میمون: ◻︎ گر به شارستان علم اندر بگیری خانهای / روز خویش امروز و فردا آدخ و میمون کنی (ناصرخسرو۱: ۴۴۸ حاشیه).
-
لطیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لطیفَة، جمع: لطائف] latife ۱. سخن نیکو و پسندیده که باعث شادی و انبساط میشود.۲. (صفت) (فلسفه) [قدیمی] = لطیف۳. [قدیمی، مجاز] نکتۀ نغز.۴. [قدیمی، مجاز] امر بسیاردقیق که قابل درک است و قابل بیان نیست.