کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظامی وار راه رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) langidan لنگانلنگان راه رفتن؛ راه رفتن لنگ: ◻︎ بلنگید در زیر من بارگی / از او بازگشتم به بیچارگی (فردوسی: ۶/۴۸۹).
-
هروله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: هرولَة] [قدیمی] harvale تند راه رفتن؛ نوعی حرکت بین راه رفتن و دویدن.
-
تماشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تماشی] tamāšā ۱. دیدن و نگاه کردن به کسی یا چیزی.۲. [قدیمی] راه رفتن و گردش کردن.۳. [قدیمی] راه رفتن با هم.
-
خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) xa(o)rāmidan ۱. راه رفتن از روی ناز و وقار و بهزیبایی.۲. [قدیمی] رفتن.
-
کیبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] kibidan از راه گشتن؛ منحرف شدن؛ کج رفتن.
-
لوکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] lukidan چهاردستوپا راه رفتن؛ خزیدن.
-
خواب گردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xābgardi راه رفتن در خواب.
-
رهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rahv آهسته و نرم راه رفتن.
-
رشاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rašād به راه راست رفتن؛ رستگاری.
-
شکاشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹شکشک› [قدیمی] šakāšak صدای پا هنگام راه رفتن.
-
شکشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹شکاشک› [قدیمی] šakšak صدای پا هنگام راه رفتن.
-
رشد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rašad ۱. به راه راست رفتن؛ از گمراهی درآمدن.۲. پایداری و ایستادگی در راه راست.
-
بدراهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] badrāhi ۱. بدراه بودن.۲. به راه خطا رفتن.
-
مچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] mačidan ۱. چمیدن؛ خرامیدن؛ از روی ناز راه رفتن.۲. دیدن.
-
خطو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xo(a)tv فاصلۀ میان دو پا در راه رفتن؛ گام؛ قدم.