کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nezām ۱. دستگاه سیاسی؛ حکومت: نظام شاهنشاهی.۲. اصول و قواعدی که چیزی بر اساس آنها نهاده شده است: نظام آموزشی.۳. سپاه؛ ارتش.۴. (اسم مصدر) آراستگی؛ نظم.۵. [قدیمی] نظم؛ شعر.
-
واژههای مشابه
-
پیاده نظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی، مقابلِ سوارهنظام] (نظامی) piyādenezām آن قسمت از قشون که افراد آن پیادهاند و اسب ندارند.
-
سواره نظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی، مقابلِ پیادهنظام] (نظامی) [منسوخ] savārenezām قسمتی از ارتش که افراد آن دارای اسب باشند.
-
نظام نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] nezāmnāme آییننامه.
-
نظام وظیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nezāmvazife خدمت سربازی که جوانان طبق قانون انجام میدهند.
-
جستوجو در متن
-
سوارنظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی، مقابلِ پیادهنظام] (نظامی) [منسوخ] savārnezām = سوارهنظام
-
اسواران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) [منسوخ] 'asvārān واحدی از سوارهنظام.
-
امپریالیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: impérialiste] (سیاسی) 'amper[i]yālist دارای نظام امپریالیست.
-
بچم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹باچم› [قدیمی] bečam بانظموقاعده؛ بهنظام؛ آراسته؛ مرتب.
-
قوام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qevām ۱. آنکه یا آنچه چیزی به آن قایم باشد؛ پایه؛ ستون.۲. نظام.
-
دهناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dehnād نظم و ترتیب؛ نظام و نسق. Δ از لغات دساتیر.
-
ردالصدرعلی العجز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) raddossadre'alal'ajoz در بدیع، تکرار کلمۀ آخر بیت در اول بیت بعد، مانند کلمۀ «نظام» در این شعر: قوام دولت و دین روزگار فضل و هنر / ز فضل وافر تو یافت زیب و فر و نظام ـ نظام ملت و ملکی عجب نباشد اگر / به رونق است در این روز...
-
آریستوکراسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: aristocratie] (سیاسی) 'āristok[e]rāsi ۱. نظام حکومتی که اشراف در رٲس آن قرار دارند.۲. اشرافیت.