کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نظافة] ne(a)zāfat نظیف بودن؛ پاک بودن از چرک و پلیدی؛ پاکی؛ پاکیزگی.
-
جستوجو در متن
-
پاکیزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pākizegi ۱. پاک بودن؛ دور بودن از آلودگیهای اخلاقی.۲. پاکی؛ طهارت؛ نظافت.
-
واجبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] vājebi ۱. مادهای که برای از بین بردن موی بدن به کار میرود؛ نوره؛ داروی نظافت.۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری.
-
رعایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رعایَة] re(a)'āyat ۱. امری را مهم دانستن و انجام دادن آن: رعایت نظافت.۲. (تصوف) مراقبت کردن از اعمال، احوال و اوقات.۳. [قدیمی] نگهداری و پاسبانی از کسی یا چیزی؛ به امور کشور رسیدگی کردن.
-
تب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تپ› (پزشکی) tab حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است.〈 تب آوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] مبتلا شدن به تب.〈 تب خرگوشی: (پزشکی) = تولارمی〈 تب دق: (پزشکی) = سلّ〈 تب راجعه: (پزشکی) بیماری عف...