کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] nezār فراست؛ زیرکی.
-
نظار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی، جمعِِ ناظِر] nozzār = ناظر
-
واژههای همآوا
-
نزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: nizār] nazār ۱. لاغر.۲. ضعیف؛ ناتوان.۳. [قدیمی] افسرده؛ رنجور.۴. بیچربی.