کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشست جای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ته نشست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tahnešast ۱. آنچه از مواد موجود در آب در ته رودها یا دریاچهها یا دریاها فرونشیند؛ رسوب.۲. طبقهای از زمین که در نتیجۀ رسوب مواد موجود در آب دریاها تشکیل شده است.
-
هم نشست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hamnešast همنشین؛ همدم: ◻︎ بشوی ای خردمند از آن دوست دست / که با دشمنانت بُوَد همنشست (سعدی: ۱۷۲)، ◻︎ مهتران چون خوان احسان افکنند / کهتران را همنشست خود کنند (خاقانی: ۸۸۲).
-
جستوجو در متن
-
نشستنگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نشستنگه، نشستگاه› nešastangāh ۱. جایی که کسی بنشیند؛ جای نشستن؛ نشیمنگاه؛ نشستجای.۲. پای تخت.
-
پادگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالگانه، پالکانه، بالکانه› pādgane ۱. (زمینشناسی) دیوارههایی که از تهنشستهای آب رودخانه در کنارههای بستر رود تشکیل میشود.۲. [قدیمی] بام؛ پشت بام.۳. [قدیمی] پنجره.۴. [قدیمی] دریچه.۵. (زمینشناسی) صفه یا جای هموار و بلند در کمر کوه.