کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشانگذار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گذار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گذاردن) gozār ۱. = گذاردن۲. گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بنیانگذار، فروگذار، مینگذار.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] عبور؛ مرور؛ گذشتن از جایی.۴. (اسم) [قدیمی] معبر؛ گذرگاه.〈 گذار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] عبور کردن؛ گذشتن: ◻︎ هردم آنجا گ...
-
گزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gozār نشتر حجام یا رگزن.
-
فرمان گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farmāngozār آنکه فرمان او اجرا میشود؛ فرماندهنده؛ حاکم.
-
پی گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] peygozār پیگذارنده؛ پایهگذار؛ بنیانگذار.
-
گردون گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gardungozār ۱. گردونپیما؛ آسمانپیما.۲. آنکه از آسمان بگذرد.
-
قانون گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] qānungozār قانونگذارنده؛ آنکه قانون وضع کند؛ مُقَنِّن.
-
مشکل گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹مشکلگذر› [قدیمی] moškelgozār راهی که عبور از آن دشوار باشد.
-
نیزه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] neyzegozār آنکه با نیزه جنگ کند؛ نیزهزن؛ نیزهدار.
-
تخم گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) (زیستشناسی) toxmgozār جانوری که تخم بگذارد و بهوسیلۀ تخم تولیدمثل کند.
-
قیمت گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qey(i)matgozār آنکه قیمت اشیا را سنجیده و ارزش آنها را تعیین میکند.
-
کلاه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] kolāhgozār کسی که با فریب و خدعه چیزی از دیگری بگیرد.
-
فرناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] farnād ۱. پایاب: ◻︎ گذار کرده بیابانهای بیانجام / سپه گذاشته از آبهای بیفرناد (فرخی: ۳۴).۲. پایان.
-
بیمه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bimegozār کسی که جان یا مال خود را در نزد شرکتها یا بنگاههای بیمه، بیمه میکند.
-
کار گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārgozār ۱. آنکه با چابکی و مهارت کار میکند؛ آنکه خوب از عهدۀ کار برمیآید؛ کاربر.۲. مٲمور دولت.۳. نوکر؛ خدمتگذار.
-
گدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) godār ۱. گودی ته دره.۲. جایی از رودخانه که خشک و بیآب باشد.۳. گذار و عبور.۴. معبر و گذرگاه.