کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسبت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تعییب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'yib معیوب کردن؛ عیبدار کردن چیزی؛ به عیب نسبت دادن.
-
ملاطفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاطَفة] molātefat نیکویی و نرمی کردن؛ نسبت به کسی لطف و مهربانی کردن.
-
اسناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esnād ۱. نسبت دادن؛ منسوب کردن.۲. منسوب کردن حدیث به کسی.۳. (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.
-
تزهید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ ترغیب] [قدیمی] tazhid کسی را نسبت به چیزی بیمیل و ناخواه کردن.
-
تنحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanahhol ۱. خود را به مذهبی منتسب کردن.۲. شعر دیگری را به خود نسبت دادن.
-
اشادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اشادة] [قدیمی] 'ešādat ۱. برافراشتن چیزی.۲. بلند کردن بنا.۳. بلند گردانیدن قدر و منزلت کسی.۴. آشکار کردن چیزی.۵. نسبت دادن سخنی به کسی.
-
چسباندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹چسپانیدن، چسفانیدن، چسبانیدن› časbāndan ۱. وصل کردن و پیوند کردن دو چیز بهوسیلۀ مادهای چسبناک.۲. نسبت دادن اتهامی به کسی.۳. خود را به کسی علاقمند یا وابسته نشان دادن.
-
شین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شَین] [قدیمی] šeyn ۱. عیب کردن؛ کسی را عیب کردن و به زشتی نسبت دادن.۲. (اسم) [مقابلِ زین] عیب؛ زشتی؛ بدی.
-
تصاعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasā'od ۱. صعود کردن؛ بالا رفتن؛ بالا برآمدن.۲. بالا رفتن چیزی به نسبت و درجۀ معینی.
-
تناصف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāsof ۱. نسبت به یکدیگر انصاف داشتن.۲. تمام حق خود را گرفتن.۳. با هم نصف کردن.
-
تشخیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašxis ۱. تمیز دادن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر؛ معین کردن اینکه چهچیز از چه نوع است؛ شناسایی: تشخیص بیماری او از عهدۀ پزشکان خارج بود.۲. (ادبی) نسبت دادن ویژگیهای انسانی به موجودات غیر ذیروح یا امور انتزاعی؛ جاندارانگاری.
-
مراقبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مراقبَة] morāqebat ۱. نگهبانی کردن؛ زیر نظر قرار دادن.۲. دیدبانی؛ نگهبانی.۳. (تصوف) توجه کامل داشتن سالک نسبت به حق.
-
تکذیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takzib ۱. مطلبی را دروغ دانستن و انکار کردن.۲. [قدیمی] کسی را دروغگو ساختن؛ نسبت دروغگویی به کسی دادن.
-
عاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عاقّ] 'āq[q] ویژگی کسی که نسبت به پدر یا مادر خود نافرمانی و بدرفتاری میکند و آنان را میرنجاند.〈 عاق والدین: کسی که پدر و مادر به دلیل سرپیچی از آنها او را نفرین کرده باشند.〈 عاق کردن: (مصدر متعدی) فرزند را بهسبب نافرما...
-
نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نهیدن› na(e)hādan ۱. گذاشتن: دست بر دست نهاد.۲. قرار دادن.۳. بستن.۴. عرضه کردن؛ پیش نهادن.۵. [قدیمی] تعبیه کردن؛ نصب کردن؛ کار گذاشتن.۶. [قدیمی] گستردن؛ پهن کردن.۷. [قدیمی] پاشیدن؛ ریختن.۸. [قدیمی] ترتیب دادن؛ برپا کردن.۹. [قدیمی] تسلیم...