کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نسبة] nesbat ۱. ربط دادن فعل یا صفتی به کسی.۲. خویشی؛ قرابت.۳. پیوستگی میان دو شخص یا دو چیز.۴. همانندی بین علاقات اشیا یا کمیّات.
-
جستوجو در متن
-
انتساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entesāb ۱. نسبت داشتن.۲. خود را به کسی نسبت دادن.۳. پیوستگی؛ خویشی.
-
منسوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mansub ۱. دارای نسبت؛ نسبتدادهشده.۲. (اسم، صفت) قوم و خویش.
-
اباعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ابعد، مقابلِ اقارب] 'abā'ed کسانی که نسبت دورتری با شخص دارند.
-
بالنسبه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بالنسبَة] bennesbe نسبتاً؛ بهطور نسبت؛ بهطور قیاس با نظایر خود.
-
حقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] heqd خشم و دشمنی نسبت به کسی؛ کینه.
-
تزهید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ ترغیب] [قدیمی] tazhid کسی را نسبت به چیزی بیمیل و ناخواه کردن.
-
تسفیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasfih کسی را به نادانی نسبت دادن؛ سفیه شمردن.
-
بی مهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bimehr آنکه نسبت به دیگری مهر و محبت ندارد؛ نامهربان.
-
تفسیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafsiq فاسق شمردن؛ نسبت فسق به کسی دادن.
-
خویشاوندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xišāvandi قرابت؛ خویشی؛ خویشاوند بودن؛ نسبت.
-
هم نوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] hamno[w]' افراد بشر نسبت به یکدیگر.
-
اسناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esnād ۱. نسبت دادن؛ منسوب کردن.۲. منسوب کردن حدیث به کسی.۳. (ادبی) در دستور زبان، نسبت دادن گزاره به نهاد.
-
انتحال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entehāl ۱. (ادبی) سخن یا شعر کسی را به خود نسبت دادن.۲. [قدیمی] به خود بستن؛ به خود نسبت دادن.۳. [قدیمی] خود را به مذهبی بستن.