کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرینه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [مقابلِ مادینه] narine ۱. از جنس نر.۲. (اسم) جنس نر.
-
جستوجو در متن
-
ارشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی اشکانی: aršan، مقابلِ زن] [قدیمی] 'aršak مرد؛ نرینه.
-
پسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pusar، مقابلِ دختر، جمع: پسران] ‹پس› pesar فرزند نرینه؛ پور.
-
پور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: puhr، مقابلِ دختر، جمع: پوران] ‹پوره› [قدیمی] pur پسر؛ فرزند نرینه.
-
مردینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mardine جنس نرینه از انسان.
-
مذکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مذکَّر، مقابلِ مؤنث] mozakkar ۱. مرد؛ نرینه.۲. (ادبی) کلمهای که در آن علامت تٲنیث نباشد.
-
پوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pure ۱. پور؛ پسر؛ فرزند نرینه: ◻︎ خرد پورۀ آدم چه خبر دارد از این دم / که من از جملهٴ عالم به دوصد پرده نهانم (مولوی۲: ۵۸۷).۲. (زیستشناسی) بچۀ ملخ؛ تخم ملخ.
-
مرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mart] mard ۱. [مقابلِ زن] انسان نر؛ جنس نرینه از انسان.۲. [مجاز] شخص شجاع و دلیر.۳. شخص؛ انسان.۴. شوهر؛ زوج.۵. [مجاز] جوانمرد.۶. [مجاز] کسی که شایستگی انجام کاری را دارد.〈 مردومردانه: [مجاز] با شجاعت و دلیری.