کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فحولت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فحولة] [قدیمی] fohulat نری؛ مردانگی.
-
ایغری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی] 'e(a)yqari ۱. گُشنی؛ نری.۲. جماع کردن حیوانات.
-
هائج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hā'ej ۱. جنبنده و جوشنده.۲. جوشش و خشم.۳. حیوان نری که برای ماده برانگیخته شده باشد.
-
برزه گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برزگاو، ورزگاو› [قدیمی] barzegāv گاو نری که برای شخم زدن زمین به کار رود: ◻︎ برزهگاویست کاو خورد ناچار / بر تخمی که خود کند شدیار (عثمان مختاری: ۶۹۹).
-
مادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) mādegi ۱. [مقابلِ نری] ماده بودن.۲. (اسم) (زیستشناسی) اندام مادۀ گل که شامل تخمدان و تخمکهاست.۳. (اسم) سوراخ جلو لباس که دگمه در آن جا میگیرد؛ جادگمه.
-
نخراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نخراس› [قدیمی] noxrāz بز نری که پیشاپیش گلۀ گوسفند حرکت کند؛ پیشروی گله؛ نهاز: ◻︎ داعی عدل ملکپرور او / گرگ را داده منصب نخراز (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۷).