کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) narmi ۱. نرم بودن.۲. [مجاز] لطف و مهربانی: ◻︎ اگر نادان بهوحشت سخت گوید / خردمندش بهنرمی دل بجوید (سعدی: ۱۲۹).
-
جستوجو در متن
-
لین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ خشونت] [قدیمی] lin نرم شدن؛ نرمی.
-
لواطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربیِ، جمعِ لاطف و لاطفَة] [قدیمی] lavātef مهربانیها و نرمیها.
-
رخاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رخاوة] [قدیمی] raxāvat نرمی؛ سستی.
-
رخوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رخوة] re(a)xvat نرمی و سُستی.
-
اذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ ذِلّ] [قدیمی] 'azlāl نرم و روان شدن؛ نرمی
-
لینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لینة، مقابلِ خشونت] linat ۱. نرم شدن.۲. نرمی.
-
لطف آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عربی. فارسی] lotf[']āmiz آمیخته با مهربانی و نرمی و نیکویی.
-
مساهلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مساهَلة] mosāhelat با نرمی و آسانی رفتار کردن.
-
ملاینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملایَنة] [قدیمی] molāyenat نرمی و خوشرفتاری کردن؛ مدارا کردن.
-
مدارا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: مداراة] modārā با کسی نرمی و ملاطفت کردن؛ بهنرمی و حسن خلق با کسی رفتار کردن: ◻︎ مدارا خرد را برادر بُوَد / خرد بر سر دانش افسر بُوَد (فردوسی: ۷/۱۸۰).
-
لطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] lataf ۱. نرمی.۲. نیکویی؛ احسان.
-
تلطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talattof نرمی و مهربانی کردن؛ اظهار لطف و محبت کردن.
-
ملاطفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاطَفة] molātefat نیکویی و نرمی کردن؛ نسبت به کسی لطف و مهربانی کردن.