کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: انجاس] (فقه) najes آنچه پاک نیست.
-
واژههای مشابه
-
نجس العین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نجسالعَین] (فقه) najesol'eyn ۱. چیزی که ناپاکی و پلیدی آن معلوم و مشهود باشد.۲. چیزی که نجاست، ذاتی آن باشد.
-
جستوجو در متن
-
انجاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ نجس] [قدیمی] 'anjās = نجس
-
تنجس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanajjos نجس شدن؛ پلید شدن.
-
متنجس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motanajjes نجسشونده؛ ناپاک.
-
خبیثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: خبیثَة، جمع: خَبائِث] xabise ۱. = خبیث۲. ناپاک؛ نجس.
-
ژیژ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] žiž ۱. مردار.۲. پلشت؛ نجس.
-
نجاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نجاسة] (فقه) nejāsat ۱. هر چیز نجس.۲. [قدیمی، مجاز] پلیدی؛ ناپاکی.
-
طاهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] tāher ۱. [مقابلِ نجس] پاک؛ پاکیزه.۲. بیگناه.۳. [قدیمی] خالص.
-
پلید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پلیت› palid ۱. ناپاک؛ آلوده؛ نجس: ◻︎ منشین با بدان که صحبت بد / گرچه پاکی تو را پلید کند (سنائی۲: ۶۱۹).۲. چرکین؛ فژاک؛ فژاگن؛ فژاگین.
-
استبرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استبراء] 'estebrā ۱. (فقه) تخلیۀ کامل ادرار از مثانۀ مردان با فشردن مجرای آن.۲. (فقه) بازداشتن حیوان حلالگوشت از خوردن چیزهای نجس.۳. برائت خواستن از وام یا عیب و تهمت؛ طلب برائت کردن.۴. [قدیمی] خودداری از نزدیکی با زن به منظور ...