کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] najjār کسی که اشیای چوبی درست میکند؛ درودگر.
-
نجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نِجار] [قدیمی] ne(o)jār ۱. اصلوتبار؛ حسب.۲. لون؛ رنگ.
-
جستوجو در متن
-
کتکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کتگار، کتگر› katkār =نَجار
-
چوب کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] čubkār نجار.
-
دروگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] dorugar درودگر؛ نجار.
-
گردبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gerdbor آلتی که نجار با آن چوب را سوراخ میکند.
-
نجارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نجارة] [قدیمی] nejārat حرفة نجّار؛ درودگری.
-
درگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] dorgar درودگر؛ چوبتراش؛ نجار.
-
مته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mat[t]e ابزاری که نجار با آن چوب و تخته را سوراخ میکند؛ پرما؛ ماهه؛ بهرمه.
-
درودگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: drotgar] dorudgar کسی که پیشهاش ساختن اسباب و آلات چوبی است؛ درگر؛ نجار؛ چوبتراش.
-
پاسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāsār ۱. لگد؛ پامال؛ پاسپار.۲. [قدیمی] تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در بهطور افقی کار میگذارد و تختههای نازک میانۀ در را به آنها وصل میکند.〈 پاسار کردن: (مصدرمتعدی) پامال کردن؛ لگدکوب کردن.
-
بغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پغاز، براز› [قدیمی] beqāz ۱. قطعهای چوب که در کفشدوزی میان قالب کفش قرار میدهند.۲. چوبی که نجار هنگام شکافتن چوب دیگر در شکاف آن میگذارد که از هم باز شود؛ فانه؛ پانه؛ فهانه؛ پهانه؛ بفار؛ گاز: ◻︎ ژاژ همی خایم و ژاژم شده خشک / خار دارد همه ...
-
یاسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: یس] yāsin سیوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۳ آیه؛ یس؛ حبیب نجّار؛ قلب قرآن؛ ریحانةالقرآن؛ دافعة. Δ گفتهاند که «یا» حرف ندا و «سین» مختصر کلمۀ سید و خطاب به حضرت رسول است. بعضی نیز گفتهاند که تصغیر انسان و به معنی «یا انسان»...