کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجات یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نجات بخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] nejātbaxš نجاتدهنده؛ رهاننده.
-
جستوجو در متن
-
بازرستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzrastan نجات یافتن؛ رها شدن؛ رهایی یافتن.
-
رهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) rahidan رها شدن؛ رهایی یافتن؛ آزاد شدن؛ نجات یافتن.
-
رستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: rastan] rastan رهیدن؛ رها شدن؛ رهایی یافتن؛ نجات یافتن.
-
خلاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] xalās ۱. رهایی یافتن؛ نجات یافتن.۲. رهایی؛ نجات.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] صمیمیت.
-
ابلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eblāl از بیماری نجات یافتن.
-
رها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ گرفتار] rahā آزاد؛ یله؛ بیقیدوبند.〈 رها شدن: (مصدر لازم) آزاد شدن؛ نجات یافتن از قیدوبند.〈 رها کردن: (مصدر متعدی) آزاد کردن؛ ول کردن.
-
جان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gyān] jān ۱. نیرویی که تن به آن زنده است؛ روح حیوانی.۲. روان: ◻︎ جان که آن جوهر است و در تن ماست / کس نداند که جای او به کجاست (نظامی۴: ۵۳۸)، ◻︎ جان و روان یکیست به نزدیک فیلسوف / ورچه ز راه نام دو آید روان و جان (ابوشکور: شاعران بیدی...