کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) nāyāb چیزی که پیدا نشود؛ ناپیدا؛ پیدانشدنی؛ نادر؛ نایافت.
-
جستوجو در متن
-
عدیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'adim معدوم؛ نیستشده؛ نابود؛ نایاب.
-
قحطی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qahti ۱. خشکسالی و نایاب شدن و کمیاب شدن خواربار.
-
یاب
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ یافتن و یابیدن) yāb ۱. = یافتن۲. یابنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کامیاب، شرفیاب.۳. یافتهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کمیاب، نایاب.
-
قحط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qaht ۱. خشکسالی؛ قحطی.۲. نایابی خواربار.۳. (صفت) [عامیانه] نایاب.〈 قحطوغلا: خشکسالی، نایابی، و گرانی خواربار.
-
شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šīr] šir مایعی سفیدرنگ که پس از زایمان از پستان زن و هر حیوان مادۀ پستاندار بیرون میآید.〈 شیر بریده: = شیر۳〈 شیر خام خوردن: (مصدر لازم) [مجاز] غفلت کردن؛ خطا کردن.〈 شیر خشک: شیری که آن را خشک کرده و بهصورت گرد درآورده ...