کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگَوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ناگوارا، ناگوارد، ناگورد› nāgovār ۱. [مجاز] نامطبوع؛ ناخوشایند: حوادث ناگوار.۲. بدمزه.۳. خوراکی که در معده هضم نشود.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] امتلا؛ سوء هاضمه؛ تخمه.
-
واژههای همآوا
-
ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ناگوارا، ناگوارد، ناگورد› nāgovār ۱. [مجاز] نامطبوع؛ ناخوشایند: حوادث ناگوار.۲. بدمزه.۳. خوراکی که در معده هضم نشود.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] امتلا؛ سوء هاضمه؛ تخمه.
-
جستوجو در متن
-
تبعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تبعة، جمع: تَبِعات] [قدیمی] tabe'at عاقبت بد؛ نتیجۀ ناگوار.
-
منغص
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [قدیمی] monaqqas ۱. مکدر؛ تیره.۲. ناگوار.
-
محذورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَحذورَة] [مجاز] mahzurāt ۱. دشواریها؛ مشکلات.۲. گرفتاریها؛ پیشامدهای ناگوار.
-
منغص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monaqqes ۱. تیرهکننده.۲. کسی یا چیزی که زندگانی را بر کسی تیره و ناگوار کند.
-
دژگوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dožgovār هر غذایی که گوارا و قابل هضم نباشد؛ بدگوار؛ ناگوار.
-
اندمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹اندوهه› [قدیمی] 'andame یادآوری اندوههای گذشته؛ با خود درد دل کردن؛ شرح و بیان وقایع و سرگذشتهای ناگوار.
-
گران خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerānxār ۱. بسیارخورنده؛ پرخور.۲. (صفت) ویژگی چیزی که خوردن یا نوشیدن آن ناگوار و دشوار باشد.
-
وخیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vaxim ۱. سخت؛ دشوار؛ خطرناک.۲. بد؛ ناگوار.۳. [قدیمی] ناسازگار.
-
هلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] halāk ۱. نیست شدن.۲. مردن در اثر حادثۀ بد و ناگوار.۳. [مجاز] بسیارمشتاق و آرزومند.
-
آروغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آرغ، وروغ، روغ، رغ› 'āro(u)q باد صداداری که از راه گلو بیرون آید؛ رچک؛ آجل: ◻︎همیشه لب مرد بسیارخوار / در آروغ بد باشد از ناگوار (نظامی۵: ۱۰۹۹).
-
وخامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وَخامة] ve(a)xāmat ۱. وخیم بودن.۲. گرانباری و سختی.۳. ناسازگاری.۴. ناگوار بودن طعام یا وضع و مکان.