کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناگاهانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [قدیمی] nāgāhāni ناگهانی.
-
طوارق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ طارقَة] [قدیمی] tavāreq ۱. بلاهای بد و ناگهانی۲. (صفت) ویژگی کسی که در شب و بهصورت ناگهانی میآید.
-
فجاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فجٲة] [قدیمی] foj'e ناگهانی مردن.
-
بغتتا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: بغتةً] [قدیمی] baqtatan ناگه؛ ناگهان؛ ناگهانی.
-
علی الغفله
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: علیالغفلَة] 'alalqe(a)fle غفلتاً؛ ناگاه؛ ناگهانی.
-
زبوده
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] zabude بیدرنگ؛ بیتٲمل؛ ناگهانی.
-
یک بارگی
فرهنگ فارسی عمید
(قید) yekbāregi ۱. ناگهانی.۲.همگی.
-
غافل گیر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] [مجاز] qāfelgir ناگهانی و بیخبر.〈 غافلگیر شدن: (مصدر لازم) [مجاز] بهطور ناگهانی و بیخبر در حالتی پیشبینینشده قرار گرفتن.
-
پراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پرانیدن› parāndan ۱. پرواز دادن.۲. پرتاب کردن.۳. [عامیانه] به زبان آوردن کلمه بهصورت ناگهانی و بداهه.۴. [عامیانه] به طور ناگهانی کسی را بیدار کردن.
-
سرزده
فرهنگ فارسی عمید
(قید) sarzade ۱. [مجاز] بهطور ناگهانی و بیخبر.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] کسی که ناگهانی و بیخبر و گستاخانه به جایی وارد شود.۳. (صفت) [قدیمی] سرکوفته.〈 سرزده رفتن: [مجاز] ناگهانی به جایی رفتن.
-
تپق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] topoq لکنت ناگهانی زبان هنگام حرف زدن.
-
اسپاسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: spasme] (پزشکی) 'espāsm انقباض ناگهانی یک یا چند عضله توٲم با درد و اختلال کار آنها.
-
ناگاه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] nāgāhgir آنکه ناگهانی حمله کند و کسی یا چیزی را بگیرد؛ ناگاهگیرنده؛ غافلگیر.
-
طاریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طارئَة، جمع: طواری و طارئات] [قدیمی] tāriye ۱. = طاری۲. داهیه؛ بلا و پیشامد ناگهانی.
-
کودتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: coup d'état] (سیاسی) kudetā توطئه و قیام ناگهانی بخشی از طبقۀ حاکم برای براندازی حکومت و تشکیل دولت جدید.