کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناگاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹ناگه، ناگاج› nāgāh ۱. بیوقت؛ بیموقع.۲. بیخبر؛ ناگهان.۳. (صفت) بیجا.〈 به ناگاه: ناگهان؛ ناگهانی.
-
واژههای مشابه
-
به ناگاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) benāgāh = ناگاه 〈 بهناگاه
-
ناگاه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] nāgāhgir آنکه ناگهانی حمله کند و کسی یا چیزی را بگیرد؛ ناگاهگیرنده؛ غافلگیر.
-
جستوجو در متن
-
ناگاج
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] nāgāj = ناگاه
-
ناگه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [مخففِ ناگاه] [قدیمی] nāgah = ناگاه
-
مفاجا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: مفاجاة] ‹مفاجات› [قدیمی] mofājā ۱. بهناگاه.۲. (قید) ناگاه.۳. (اسم) پیشامد ناگهانی.
-
علی الغفله
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: علیالغفلَة] 'alalqe(a)fle غفلتاً؛ ناگاه؛ ناگهانی.
-
ناگرفت
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] nāgereft بیخبر؛ ناگاه؛ ناگهان.
-
بداهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَداهة] [قدیمی] be(a)dāhat ۱. ناگاه درآمدن؛ ناگاه آمدن چیزی.۲. بیتٲمل سخن گفتن.۳. آشکار و واضح بودن.
-
غفلتا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: غَفلةً] qe(a)flatan ۱. غافلانه.۲. بدون تٲمل؛ بهناگاه.
-
ناآگاهان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹ناآگهان› [قدیمی] nā'āgāhān ۱. ناگاه؛ غفلتاً.۲. ندانسته.
-
ناگاهان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [قدیمی] nāgāhān ناگهان؛ ناگاه؛ بیوقت؛ بیخبر؛ سرزده.
-
فتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fatk ۱. دلیری کردن.۲. بهناگاه کسی را گرفتن و کشتن.