کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناچیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناچیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] nāčiz ۱. اندک؛ کم.۲. بیارزش.
-
جستوجو در متن
-
لاشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لاشیء] [قدیمی] lāša(e)y ناچیز؛ بیمقدار.
-
کوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kure خُرد؛ کوچک؛ ناچیز: دهکوره.
-
شندرغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چندغاز› [عامیانه] šenderqāz پولی اندک و ناچیز.
-
مختصر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxtasar ۱. کم؛ ناچیز.۲. کوتاه؛ مجمل.۳. حقیر؛ ناچیز.۴. (اسم) مطلب کوتاه و مجمل.
-
استذلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estezlāl کسی را ذلیل پنداشتن؛ خوار و ناچیز شمردن؛ خوار کردن.
-
ممتهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] momtahan ۱. خوارشده.۲. خوار؛ پست؛ ناچیز.
-
ناچیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nāčizi ۱. ناچیز بودن؛ کوچکی.۲. بیارجی؛ بیقدری.
-
جفنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] jafang ۱. ناچیز.۲. بیهوده؛ یاوه.۳. (اسم) سخن یاوه و بیمعنی.
-
هیچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ایچ، هیش› hič ۱. ناچیز؛ اندک.۲. بیهوده.۳. [قدیمی] معدوم.۴. [قدیمی] هر.
-
اضاعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اضاعَة] ‹اضاعت› [قدیمی] 'ezā'e ۱. ضایع کردن؛ تلف کردن؛ تباه ساختن.۲. ناچیز کردن.۳. بسیار شدن ضیاع کسی؛ بسیار شدن آب و زمین کسی.
-
محق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] mahq ۱. باطل ساختن.۲. ناچیز گردانیدن.۳. محو کردن.۴. کاستن.۵. (تصوف) = محو
-
غاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹قاز› qāz ۱. [مجاز] پول ناچیز و کم.۲. [منسوخ] در دورۀ قاجار، واحد پول معادل نیم شاهی.
-
نازل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāzel ۱. فرودآینده؛ پایینآینده؛ پایینرو.۲. [مجاز] ناچیز؛ کمبها.