کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صورت ناپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] suratnāpazir انجامنشدنی؛ غیرممکن؛ ناشدنی.
-
جستوجو در متن
-
لاینفک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لاینفکُ (= جدا نمیشود)] lāyanfak[k] جدانشدنی؛ ناگشودنی؛ جداییناپذیر؛ چارهناپذیر.
-
واترپروف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [انگلیسی: waterproof] vāterpo(e)ruf رطوبتناپذیر؛ ضد آب.
-
لایزال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لایزالُ (= از بین نمیرود)] lāyazāl زوالناپذیر؛ بیزوال؛ جاوید؛ ابدی.
-
کلروفرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chlorophorme] (شیمی) ko(e)loroform مایعی اتریشکل، فرار، اشتعالناپذیر، و سمّی که در پزشکی برای بیهوش کردن بیماران به کار میرود.
-
فرس ماژور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: force majeure] forsmāžor ۱. زور و فشار.۲. (حقوق) حالتی غیر منتظره و اجتنابناپذیر که در آن انجام تعهد امکانپذیر نباشد.
-
اسیدکلریدریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide chlorhydrique] (شیمی) 'asidkoloridrik گازی اشتعالناپذیر، بیرنگ، با بوی تند، و محلول در آب که به دلیل خاصیت خورندگی برای باز کردن لولههای فاضلاب و پاک کردن رسوبات بهکار میرود؛ جوهر نمک.
-
نستوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nastuh ۱. کسی که از کاروکوشش به ستوه نیاید؛ خستگیناپذیر.۲. [قدیمی] مرد جنگی که از جنگ و ستیز عاجز و خسته نشود: ◻︎ ایا خورشید سالاران گیتی / سوار رزم ساز و گرد نستوه (رودکی: ۵۲۹).
-
بسیط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: بسائط] basit ۱. ساده؛ بیتکلف.۲. (فلسفه) [مقابلِ مرکب] تجزیهناپذیر؛ ساده.۳. (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن مستفعلن فاعلن مستفعلن فاعلن.۴. [قدیمی] گسترده؛ وسیع.۵. (اسم) [قدیمی] پهنه؛ گسترده: بسیط زمین.〈 اسم بسیط: [مقابلِ اس...