کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپایدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) nāpāydār بیدوام؛ زودگذر؛ ناپایا.
-
جستوجو در متن
-
سست بنیاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sostbonyād بیدوام؛ ناپایدار.
-
بی دوام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bidavām آنچه زود فرسوده و نابود شود؛ ناپایدار.
-
گذرنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gozarande ۱. عبورکننده.۲. ناپایدار.
-
فناپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی، مقابلِ فناناپذیر] fanāpazir فناپذیرنده؛ فانی؛ ناپایدار.
-
نااستوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nā'ost[o]vār سست و بیثبات؛ ناپایدار.
-
مغیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqayyer بیثبات و ناپایدار؛ قابل تغییر؛ دگرگونشونده.
-
جهنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت از جهیدن) jahande ۱. جستوخیزکننده.۲. [قدیمی، مجاز] ناپایدار.
-
بی قرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biqarār ۱. بیآرام؛ ناآرام؛ بیتاب.۲. ناپایدار.
-
پادرهوا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه، مجاز] pādarhavā ۱. کار ناپایدار و بیاساس.۲. یاوه و بیاصل.
-
زوال پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی، مقابلِ زوالناپذیر] zavālpazir زوالپذیرنده؛ نیستشدنی؛ نابودشدنی؛ ناپایدار.
-
ناپای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] nāpāy ۱. ناپاینده؛ ناپایدار.۲. بیتاب؛ بیطاقت.
-
اسیدکربنیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide carbonique] (شیمی) 'asidkarbonik گازی بیبو، بیرنگ، اندکی ترشمزه، و ناپایدار که فقط به حالت محلول بهدست میآید و مصرف دارویی دارد.
-
گاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] gāri ۱. از وسایل نقلیه با گردونۀ دوچرخه یا چهارچرخه که به اسب یا الاغ میبندند و بیشتر برای باربری از آن استفاده میکنند.۲. هرچیز ناپایدار و بیثبات و ناپاینده.