کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nāvard ۱. نبرد؛ جنگ.۲. جولان و گردش گرد یکدیگر: ◻︎ خیالی کرد با خود کاین جوانمرد / که زد بر دور من چون چرخ ناورد (نظامی۱: ۱۴۹).〈 ناورد بردن: (مصدر لازم) [قدیمی] حمله بردن؛ حمله کردن.〈 ناورد دادن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی...
-
جستوجو در متن
-
ناوردکنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] nāvardkonān در حال ناورد کردن.
-
نبرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nipart] nabard ناورد؛ جنگ؛ رزم؛ کارزار؛ پیکار.
-
آوردجو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آوردجوی› [قدیمی] 'āvardju جنگجو؛ جنگاور؛ آوردخواه: ◻︎ جهان گشت پرگُرد آوردجوی / ز خون خاست در جای ناورد، جوی (اسدی: لغتنامه: آوردجوی).
-
شپاشاپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹شپشاب، شپشپ› šapāšāp صدای برخورد پیاپی چیزی به چیز دیگر، مخصوصاً برخورد تیر با جایی: ◻︎ برآمد ز ناورد برنا و پیر / شپاشاپ پیکان فشافاش تیر (هاتفی: مجمعالفرس: شپاشاپ).
-
آورد
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ آوردن) 'āvard ۱. = آوردن۲. آورده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبآورد، بادآورد، راهآورد.۳. (اسم) ‹ناورد› [قدیمی] جنگ؛ پیکار؛ نبرد؛ کارزار؛ حمله.۴. (اسم) [قدیمی] میدان جنگ: ◻︎ که ما در صف کار ننگ و نبرد / چگونه برآریم از آورد گَرد (فردوسی: ...