کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناهموار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناهموار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāhamvār ۱. زبر و زمخت؛ درشت.۲. ناصاف؛ پرنشیبوفراز.۳. بینظموترتیب.۴. [قدیمی] گمراه و خودسر: ◻︎ زنان باردار ای مرد هشیار / اگر وقت ولادت مار زایند ـ از آن بهتر به نزدیک خردمند / که فرزندان ناهموار زایند (سعدی: ۱۵۸).
-
جستوجو در متن
-
زبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ نرم] zebr درشت؛ خشن؛ ناهموار.
-
نخراشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹ناخراشیده› naxarāšide خراشیدهنشده؛ خشن و ناهموار.
-
تریوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarive راه پشتهپشته؛ راه ناهموار، پست و بلند.
-
ناصاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nāsāf ۱. ناهموار.۲. کدر؛ چرکین.
-
بستاوند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bostāvand ویژگی زمین پشتهپشته؛ زمین ناهموار؛ بشاورد.
-
بی اندام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bi'andām ۱. قدوقامت زشت.۲. بیتناسب؛ ناهموار.
-
کوره راه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] kurerāh راه باریک و ناهموار؛ راه باریک و پرپیچوخم در خارج شهر.
-
بشاورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بستاوند› [قدیمی] bošāvard زمین پشتهپشته؛ زمین ناهموار و دارای کتل و کریوه.
-
جیپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: jeep] jip نوعی اتومبیل سبک و محکم که در جادههای ناهموار بهتر از اتومبیلهای دیگر حرکت میکند.
-
پک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pok ۱. [تابعِ لُک] گُنده؛ ستبر؛ درشت: لُکوپُک.۲. ناهموار.
-
شخسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šaxsār ۱. زمین سخت و ناهموار.۲. زمین سخت در دامن کوه؛ سنگلاخ.
-
ناراست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) nārāst ۱. کج؛ ناهموار.۲. ناحق.۳. دروغ.۴. خائن؛ دغل.
-
نرموره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نرموله› [قدیمی] narmure ۱. گنده و ناهموار.۲. گردوی درشت.۳. (اسم) تاب؛ بادپیچ.