کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نانخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
نان خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] nānxāh ۱. آنکه طلب نان کند؛ نانخواهنده.۲. [مجاز] فقیر.
-
نان خواه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nānxāh تخمی زردرنگ و خوشبو، با طعمِ کمی تند و تلخ که گاهی روی نان میریختهاند؛ جوانی؛ زنیان؛ زینان؛ زینیان؛ ساسم.
-
جستوجو در متن
-
زنیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زینیان، زینان› (زیستشناسی) zenyān گیاهی خودرو، با برگهای ظریف و بریده، گلهای سفید، و دانههای زردرنگ که برای تهیۀ اسانس از آن استفاده میشود؛ نانخواه.
-
شونیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شونز، شینیز، شنیز، سنیز، سنز› (زیستشناسی) šuniz گیاهی خودرو با برگهای یا بنفش و دانههای ریز سیاه که گذشته مصرف دارویی داشته؛ سیاهدانه؛ نانخواه؛ بوغنج.