کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام و نام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
و
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ve نام واج «و».
-
شناسنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šenāsnāme دفترچه یا ورقهای شامل نام، نام خانوادگی، نام پدر و مادر، تاریخ تولد، و مشخصات دیگر فرد که ادارۀ ثبت احوال آن را صادر میکند؛ ورقۀ هویت.
-
نامیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: nāmītan] nāmidan خواندن کسی یا چیزی به اسم و نام؛ نام نهادن.
-
دی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dey ۱. ماه دهم از سال خورشیدی؛ ماه اول زمستان که موسم سختی سرما است.۲. [قدیمی] نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیستوسوم هر ماه خورشیدی. Δ چون سه روز از روزهای ماه به نام دی بوده برای امتیاز آنها نام هر روز را به نام روز بعد افزوده روز هشتم ...
-
اوستام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹استام› [قدیمی] 'ustām ۱. = ستام۲. اعتماد: ◻︎ بهافزای خوانند او را به نام / هم از نام و کردار و هم اوستام (ابوشکور: مجمعالفرس: اوستام).۳. (صفت) معتمد؛ معتبر.
-
ژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ž نام حرف و واج «ژ»
-
شادمانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šād[e]māni شادی و خوشی؛ خوشحالی: ◻︎ غم و شادمانی نماند ولیک / جزای عمل مانَد و نام نیک (سعدی۱: ۷۲).
-
آغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] [قدیمی] 'āqā کلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. Δ دربارۀ مردان آقا میگویند.
-
نعم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] na'am حرف جواب؛ کلمۀ تصدیق و ایجاب؛ بلی؛ آری.
-
نعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] na'am ستور چرنده، بهویژه گاو و گوسفند.
-
صیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sit, seyt آوازه و نام نیک؛ ذکر خیر؛ شهرت نیکو.
-
هویت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هویّة] hoviyyat ۱. آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگیهای دیگر که شخص بدان ها شناخته میشود.۲. حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد؛ شخصیت؛ ذات.۲. هستی؛ وجود.
-
عقدنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'aqdnāme دفترچه یا ورقهای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته میشود؛ قبالۀ زناشویی.
-
نسب نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] nesbatnāme نوشتهای که اصل و تبار و نام اجداد کسی در آن ذکر شده باشد.
-
ستایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ادبی) [قدیمی] setāyešgāh = تخلص: ◻︎ به نام و کنیتت آراسته باد / ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر (عنصری: ۳۳۲).