کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامه ور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غلط نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qalatnāme فهرستی از غلطهای چاپی کتاب که بهصورت ضمیمه در آخر کتاب قرار گیرد.
-
غم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qamnāme ۱. نامهای که حکایت از غم و اندوه کند؛ نوشتۀ غمانگیز.۲. (ادبی) تراژدی: غمنامهٴ رستم و اسفندیار.
-
فال نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālnāme کتابی که در آن دستورها و آداب فال گرفتن نوشته شده و با آن آیندۀ خود را پیشگویی میکنند.
-
فتح نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] fathnāme نامهای حاوی خبر پیروزی که به اطراف کشور فرستاده میشد.
-
قسم نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qasamnāme نوشتهای که در آن قسم یاد کرده باشند.
-
پایان نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāyānnāme رسالهای که دانشجویان پس از فارغالتحصیلی در موضوعی خاص مربوط به رشتۀ دانشگاهی خود مینویسند.
-
پرسش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pursišn-nāmak] porsešnāme کاغذ یا کاغذهایی که روی آن پرسشهایی نوشته و به کسی بدهند که پاسخ آنها را بنویسد.
-
زیارت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ziyāratnāme دعاهایی که در وقت زیارت آرامگاه امام یا امامزادهای از روی نوشته یا از بر میخوانند.
-
سازش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāzešnāme نوشتهای که راجع به رفع اختلاف و برقرار ساختن صلح و سازش امضا کنند.
-
ساقی نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] sāqināme ۱. (ادبی) نوعی شعر مثنوی در بحر متقارب که شاعر خطاب به ساقی ابیاتی در طلب باده و ذکر ناپایداری زندگانی و غنیمت دانستن باقی عمر بگوید.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور و آواز اصفهان.
-
سوگ نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سوکنامه› (ادبی، تئاتر) sugnāme نامهای که دربارۀ عزا و ماتم نوشته شود؛ تعزیتنامه.
-
شب نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šabnāme هرنوشتهای که شبهنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند.
-
شجره نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] šajarenāme فهرست اسامی نیاکان کسی که بهترتیب نوشته شده باشد؛ نسبنامه؛ شجرةالنسب؛ شجره.
-
سیاه نامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهنامه› [قدیمی، مجاز] siyāhnāme گناهکار؛ عاصی؛ بدکار؛ فاسق؛ فاجر: ◻︎ سیهنامه چندان تنعم براند / که در نامه جای نبشتن نماند (سعدی۱: ۱۱۷).
-
سیه نامه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] siyahnāme = سیاهنامه