کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامعلوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامعلوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nāma'lum ۱. ناشناخته؛ مجهول.۲. نامعین.
-
جستوجو در متن
-
نادانسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹ندانسته› nādāneste ۱. نامعلوم؛ مجهول.۲. (قید) از روی نادانی و بیخبری.
-
مشتبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مشتبِه] moštaba(e)h ۱. پوشیده و مشکل؛ درهموبرهم؛ نامعلوم.۲. دراشتباه.
-
مبهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mobham ۱. نامشخص؛ نامعلوم.۲. [قدیمی] ویژگی کار مشکل و پیچیده.۳. [قدیمی] پوشیده.
-
مجهول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] majhul ۱. نامعلوم؛ نادانسته؛ ناشناخته.۲. (ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد.۳. [قدیمی] گمنام.
-
نکره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: نَکِرَة، مقابلِ مَعرِفَة، جمع: نَکَرات] naka(e)re ۱. [عامیانه، مجاز] بدقواره.۲. (ادبی) ویژگی اسمی که برای مخاطب نامعلوم و مجهول باشد.۳. (اسم) [قدیمی] ناشناخته.
-
یک چند
فرهنگ فارسی عمید
(قید) yekčand مقدار و زمانی اندک و نامعلوم؛ چندی؛ مدتی؛ روزگاری: ◻︎ سلیمی که یکچند نالان نخفت / خداوند را شکر صحت نگفت (سعدی۱: ۱۷۴).
-
یکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yeki ۱. یک تن.۲. (ضمیر) یک شخص نامعلوم.۳. (ریاضی) یک عدد از چیزی.۴. (قید) یکبار.۵. (قید) [قدیمی] لختی؛ زمانی: ◻︎ برآنم که گرد زمین اندکی / بگردم ببینم جهان را یکی (فردوسی: ۵/۵۳۶).〈 یکی بودن: (مصدر لازم) [مجاز] متحد بودن.〈 یکی شدن:...