کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامساعد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامساعد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nāmosā'ed ۱. ناموافق؛ ناسازگار.۲. آنکه مساعدت نکند.
-
جستوجو در متن
-
نکبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نکباء] [قدیمی] nakbā بادی که از سمت وزش خود برگردد؛ باد نامساعد برای کشتی.
-
کرکری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] korkori = 〈 کرکری خواندن〈 کرکری خواندن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. از روی بیقیدی و ناسازگاری با کسی حرف زدن.۲. جواب نامساعد دادن.۳. لاف زدن؛ رجز خواندن.