کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامرئی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامرئی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [فارسی. عربی] nāmar'i غیر مرئی؛ نادیدنی.
-
جستوجو در متن
-
آشکارساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āš[e]kārsāz دستگاهی برای نمایان کردن چیزهای نامرئی بهوسیلۀ آثار آنها؛ آشکارسازنده؛ هویداکننده.
-
همزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamzād ۱. [عامیانه] موجودی نامرئی مانند جن که همراه با کسی در هنگام تولد زاده میشود.۲. همسن؛ همسال.۳. (زیستشناسی، پزشکی) دو بچه که در یک آن متولد شده باشند.
-
افق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آفاق] 'ofoq ۱. ناحیه؛ کرانه.۲. کرانۀ آسمان.۳. (جغرافیا) دایرهای که در امتداد آن چشم انسان کرۀ زمین را میبیند؛ حد فاصل میان قسمت مرئی و نامرئی آسمان.۴. چشمانداز.
-
اشعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشعَّة، جمعِ شُعاع] (فیزیک) 'aša'[']e پرتو.〈 اشعهٴ ایکس (مجهول، رنتگن): (فیزیک) پرتوهای نور با طول موج کوتاه که در پرتونگاری از آن استفاده میشود〈 اشعهٴ کیهانی: (فیزیک) تشعشعات دارای انرژی و قابلیت نفوذ که از فضای خ...