کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقصافزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ناقص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāqes ۱. آنچه کامل نیست: اطلاعات ناقص.۲. معیوب: عضو ناقص.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده.
-
افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awbzār] 'afzār ۱. = ابزار۲. [قدیمی] = ادویه: ◻︎ افزار ز پس کنند در دیگ / حلوا ز پس آورند بر خوان (خاقانی: ۳۴۸).
-
ناقص الخلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ناقصالخَلقة] ‹ناقصخلقت› nāqesolxelqe آنکه در بدنش نقصی مادرزادی باشد.
-
ناقص العضو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāqesol'ozv آنکه عضوی از اعضای بدنش ناقص باشد؛ ناقصعضو؛ ناقصاندام.
-
ناقص العقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹ناقصعقل› nāqesol'aql ناقصخرد؛ کمعقل؛ کمخرد.
-
بوی افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بوافزار، بویافزا، بوزار، بوزا› [قدیمی] buy[']afzār موادی که بهعنوان چاشنی در غذا ریخته میشود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین، و مانندِ آن.
-
دیگ افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیگاوزار، دیگابزار› [قدیمی] dig[']afzār داروهای خوشبو از قبیل فلفل و زردچوبه و زیره و هل و دارچین که در خوراکها میریزند؛ افزار؛ اوزار؛ بوافزار.
-
زین افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zin[']afzār ۱. زین و برگ؛ سازوبرگ ستور.۲. سلاح جنگ.
-
نوشت افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nevešt[']afzār آنچه برای نوشتن به کار آید از قبیل کاغذ، قلم، مداد، و سر قلم؛ لوازمالتحریر.
-
دست افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dastafzār] ‹دستابزار› [قدیمی] dast[']afzār افزاری که به دست بگیرند و با آن کار کنند.