کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāqes ۱. آنچه کامل نیست: اطلاعات ناقص.۲. معیوب: عضو ناقص.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده.
-
واژههای مشابه
-
ناقص الخلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ناقصالخَلقة] ‹ناقصخلقت› nāqesolxelqe آنکه در بدنش نقصی مادرزادی باشد.
-
ناقص العضو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nāqesol'ozv آنکه عضوی از اعضای بدنش ناقص باشد؛ ناقصعضو؛ ناقصاندام.
-
ناقص العقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹ناقصعقل› nāqesol'aql ناقصخرد؛ کمعقل؛ کمخرد.
-
جستوجو در متن
-
نواقص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ناقصَة] navāqes = ناقص
-
انقص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'anqas ۱. ناقصتر.۲. عیبناکتر.۳. کمتر.۴. ناقصترین.
-
تنقیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanqis ناقص کردن؛ کم کردن.
-
معیوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'yub عیبدار؛ ناقص؛ نادرست.
-
ناتمام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nātamām ناقص؛ کاملنشده؛ بهپایاننرسیده.
-
عته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'atah ناقصعقل شدن؛ کمعقل شدن.
-
عجیب الخلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عجیبالخلقَة] 'ajibolxelqe با اندامی شگفتانگیز یا ناقص.
-
مبتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mobattar ۱. خراب.۲. ناقص؛ ناتمام.
-
معیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'ib عیبدار؛ عیبناک؛ معیوب؛ ناقص؛ ناراست.